همانند سایر امور در جهانِ متغیر و مبهوت ‌کننده‌ ما، تمام کمپین‌ های بازاریابی تلفنی شبیه هم نیستند. تمام آن ها مزه و الگوی خاص خود را دارند. این فکر که شروع یک کمپین فقط شامل مطالعه در مورد یک محصول و سپس تماس با افراد و صحبت با آن ها در موردش است، خیلی هیجان ‌انگیز است. افسوس که هیچ چیز تقریبا به این سادگی نیست. علی رغم انواع مختلفشان، اغلب کمپین‌ ها مشکلات و کاستی ‌های مشابهی دارند.

در زیر به ۷ مشکل اصلی که هنگام راه اندازی یک کمپین بازاریابی تلفنی به آن ها برمی ‌خوریم، خواهیم پرداخت:

 

-معضل داده:

چه شما یک مشتری باشید که می ‌خواهد اطلاعات صحیح را برای یک کمپین جمع ‌آوری کند، چه یک مدیر حسابداری که در میان اطلاعات به دنبال یک بخش به ‌درد بخور است و چه بازاریاب تلفنی ‌ای که با هدف جذب مخاطب هدفمند تلفن می ‌زند، اطلاعات همیشه مهم ‌ترین است. متأسفانه داده ها بلافاصله پس از جمع ‌آوری قدیمی می‌ شوند و هرچه تازه‌ تر باشد برای همه بهتر است. همچنین مهم است که اطلاعات شامل شرکت ‌هایی باشد که محصول یا خدمات ما ممکن است به نظرشان جذاب بیاید. این کار به نظر ساده می‌ آید اما با یک نگاه اجمالی می ‌تواند در آینده خروارها ساعت زمان برایتان ذخیره کند. تماس برای فروش کتری به یک کارخانه کتری ‌سازی فایده ‌ای ندارد و البته ما به شدت در کارمان ماهر هستیم و می‌ توانیم به یک ماهیگیر، ماهی بفروشیم.

استفاده از اطلاعاتِ بد، مثل مرد دیوانه‌ ای است که خانه‌ اش را روی شن می ‌سازد. اگر داده ‌های شما شکل ‌پذیر و متغیر باشند، سازه ‌ای که در تلاش برای ساختنش هستید به محض رسیدن اولین موج فروش به زیر آب می ‌رود اما اگر اطلاعاتی که انتخاب می ‌کنید مانند یک صخره محکم باشد، قصر بازاریابی‌ ای که ساخته‌ اید محکم و استوار خواهد ماند.

 

-پیدا کردن USP مورد نظر:

با این که نقطه‌ فروش منحصر به ‌فرد (Unique Selling Point – USP) یک کلمه‌ تخصصی بخش فروش است، هیچ گاه قدرتش را از دست نمی ‌دهد. در یک بازار شلوغ شما نیاز به چیزی دارید که مشتریان بالقوه‌ تان بتوانند رخت‌ هایشان را به آن بیاویزند. پیدا کردن یک USP منحصر به ‌فرد می ‌تواند کار دشواری باشد.

مثلا تعداد قابل‌ توجهی از شرکت ‌ها به خدمات مشتریان خود افتخار می ‌کنند و حق هم دارند. مشکل این است که انتقال آن به ‌صورت تلفنی کار بسیار دشواری ا‌ست، این ‌کار یک مهارت «نرم» است که اثباتش تقریبا غیرممکن است و البته از «منحصر به‌ فرد» خیلی فاصله دارد، فکر نکنم شرکتی روی کره‌ زمین وجود داشته باشد که خدمات مشتریانش درجه یک باشد.

باید بفهمید آیا محصولتان در بازار تنها محصول است یا بزرگترین یا قدیمی‌ ترین یا جدیدترین یا سریع‌ترین یا ساده‌ترین و  یا مقرون ‌به ‌صرفه ترین.

اغلب شرکت ‌ها USP خود را در جایی پنهان کرده‌ اند و برخی دیگر هنوز آن ‌را پیدا نکرده ‌اند.

 

-انتخاب تماس گیرنده‌ مناسب برای کمپین:

بازاریاب ‌های تلفنی با هم تفاوت دارند. در شرکت بازاریابی تلفنی ما، بازاریابانی از ۱۹ تا ۷۰ سال داریم. بازاریابان تلفنی ‌ای داریم که در ۱۶ سالگی مدرسه را رها کردند و از آن طرف برخی از آنها مدرک لیسانس یا بالاتر دارند.

این یک چیز خوب است، چون به این معنی‌ است که احتمال پیدا کردن فرد مناسب برای هر کمپین بازاریابی تلفنی بالا است.

هر تماس‌گیرنده‌ ای با تمام انواع تماس ‌ها راحت نیست، پس دانش عمیق در مورد خصیصه ‌های شخصی بازاریاب تلفنی‌ تان در این بخش نقش بسیار مهمی دارد.

برخی از افراد ما با شجاعت تبدیل به ابزارهای مجازی سازی یا حسابداری ‌های پیچیده می ‌شوند اما با تصور یک کمپین با پیچیدگی کمتر با صورت به زمین می ‌خورند.

 

-ارتباط مشتری:

وقتی یک کمپین بازاریابی تلفنی بالغ شد و از لانه پر کشید و با اقتدار در اوج و بالای سر مشتریان بالقوه به پرواز درآمد، هنوز نمی ‌توانیم پایمان را از روی گاز برداریم.

وقتی یک مشتری پول خوبی به ما داده که از طرفش به افراد زنگ بزنیم، می خواهد بداند اوضاع چطور می گذرد و درخواست عادلانه ‌ای است. در جریان قرار گرفتن از طریق یک بررسی ۱۵ساعته و گزارش ‌های هفتگی ممکن است برای برخی مشتری ‌ها کافی باشد، اما هر کسی اولویت های خودش را دارد و وظیفه‌ ما برآورده ساختن آن ها است.

برخی از مشتری‌ ها می خواهند دائما در جریان کار باشند، به آن ها ایمیل بزنید و موفقیت ها در جذب هدفمند مخاطب را به اطلاعشان برسانید و به آن ها بگویید اگر همه چیز خوب/بد تمام شود قیمت ‌ها به چه صورتی ا‌ست. از طرف دیگر، برخی مشتری‌ ها اطلاع‌ رسانی اخبار جدید دقیقه به دقیقه می ‌خواهند. در هر حال ما انجامش می ‌دهیم، فقط باید راهش را در اولین فرصت پیدا کنیم تا نه حواس مشتری به خاطر اطلاعات زیادمان پرت شود و نه در فقر اطلاعاتی تلف شود.

 

ادامه مطلب در مقاله بعدی…

منبع: ttmc